بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *بدگویی*
-در ترازوی اعمال چیزی سنگین تر از خوشخویی نیست. پیامبر اکرم (ص) ____________________________- عیب آنان مکن که پیش ملوک پشت خم میکنند و بالا راست هر که را بر سماط بنشست واجب آمد به خدمتش برخاست چون مکافات فضل نتوان کرد عذر بیچارگان بباید خواست _________*بوستان سعدی ●_ بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ _● ●_ فرگرد بدگویی _● _______ خبر داری ای استخوانی قفس که جان تو مرغی است نامش نفس؟ چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید دگر ره نگردد به سعی تو صید نگه دار فرصت که عالم دمی است دمی پیش دانا به از عالمی است سکندر که بر عالمی حکم داشت در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت میسر نبودش کز او عالمی ستانند و مهلت دهندش دمی برفتند و هرکس درود آنچه کشت نماند بجز نام نیکو و زشت چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟ که یاران برفتند و ما بر رهیم پس از ما همین گل دمد بوستان نشینند با یکدگر دوستان دل اندر دلارام دنیا مبند که ننشست با کس که دل بر نکند چو در خاکدان لحد خفت مرد قیامت بیفشاند از موی گرد نه چون خواهی آمد به شیراز در سر و تن بشویی ز گرد سفر پس ای خاکسار گنه عن قریب سفر کرد خواهی به شهری غریب بران از دو سرچشمهٔ د
نظرات
ارسال یک نظر